یک اتفاق پنهان و مبهم
در زندگی ما جوان ها یک اتفاق پنهان و مبهم رخ میده ...که وقتی اثرات و تاثیراتش رو میبینیم و درک میکنیم ،
متعجب میشیم .و میریم سراغ مشاورین ،دکترین ، علماء ، روحانیون و ازشون اینجوری سوال میکنیم :
آقای دکتر ،آقای روحانی ، آقا یا خانم مشاور ؛من خدا رو دوست دارم ، تا حد توان گناه نمیکنم،
یا اگر گناهی دارم بی حیایی نمیکنم ،من نمازم رو میخونم،من دعامم میکنم ،
روزه میگیرم ،خمس و زکات و فطریه هم اگر به گردنم باشه میپردازم ...
اما بازم گره از کارم باز نمیشه !بازم دعاهام مستحاب نمیشه !
بازم تحملم ،صبرم بالا نمیره !آیا خدا منو ول کرده ؟
خوب یقینا پاسخ های متفاوتی میشنوی!اما قشنگترین پاسخ رو بعضی از علماء و روحانیون دینی میدن.
و اون اینکه اگر انسانی واجبات دینیش رو انجام بده ، از محرمات دور باشه ، از نظر
جسمی هم خودش رو تربیت کنه، اگر این فرد با این شرایط ایده آل نتونه ذهن خودش
رو کنترل کنه ،یک قسمتی از اختیاراتش رو رها کرده .
همین باعث میشه لذت خوب بودن رو احساس نکنه .
برای مثال : توی جمع بسیجی ها که میشینی (البته بعضی ها) میبینی توی جمع
خصوصی شون،توی جمع دوستانشون ،حرفهایی رو میزنند ،که در شأن بسیجی
بودنشون نیست. یا مثلا کارهایی رو و شوخی هایی رو میکنند که در شعارهای
بسیج با اون کار مبارزه میشه !!!!!!!!!!
وقتی توی فضای جامعه هستند، خودشون رو ادب کردن و کارهای ناشایست انجام
نمیدن (فحش نمیدن ،تهمت نمیزنند، غیبت اصلا ، دزدی اصلا ،مسخره کردن اصلا ،
دختر بازی اصلا نمیکنند)خوبه اما، همین که کافی نیست.
آیا اینها نباید توی خلوت ها و توی ذهن و خیال شون هم ،ازچنین کارهایی دوری کنند!
همین باعث میشه وقتی موقعیت دختر بازی پیدا کنند نتونن جلوی خودشون رو بگیرن
و مرتکبش میشن.
تازمانی که بسیجی ماکربلامیره معلومه جزامام حسین (ع) به چیزدیگه ای فکرنمیکنه
اما اگر همین بسیجی امام حسین گو ، برای تحصیلات یا برای هر چیز دیگه ای
گذرش افتاد به ترکیه ، دبی ، پاریس ،کانادا ، تایلند ! بازهم میتونه خودش رو کنترل کنه؟
نمیخوام بحث رو بکشونم جای دیگه ! اما چقدر از سرداران و فرمانده هان دفاع مقدس
الان قاطی پول و ثروت و مادیات شدن؟ عده ای شون خرج فوتبال شدن ، عده ای
شون هم سیاست زده شدن و زمین گیر!
نه راه پس دارن نه راه پیش.خوب هاشون هم که یکی یکی دارن پر میکشن .
چرا پیامبر(ص) میان در مورد ذهن دستور میدن و میفرمایند :
هر مومنی که از دنیا برود و در ذهن او آرزوی شهادت نباشد ، بر شعبه ای از نفاق از دنیا رفته است .
پس باید ذهن رو تربیت کرد ، بهش خط داد ، مسیرش رو مشخص کرد .
اگر قرار باشه بنده در ظاهر از زنا دور باشم ، اما هر وقت بیکار شدم (مثلا موقع خواب)
توی ذهنم تجسم زنا کنم یقینا روزی در موقعیتش قرار میگیرم و من که در ذهنم تجربه ی اون اتفاق رو
داشتم الان با آمادگی تمام ازش استقبال میکنم . این آدم آب نمیبینه وگرنه شناگر خوبیه !
روانشناسان هم قبول دارن ؛ میگن هرچیزی رو که در ذهنت پرورش بدی و تصور کنی ،بلاخره بهش میرسی
حالا که فهمیدی مشکل کجاست نکته ی دوم رو دقت کن ؛
نکته ی دوم اینکه ، چطور میشه ذهن رو کنترل کرد !؟ چطور میشه بهش خط داد !؟
اصلامگه میشه ذهن رو کنترل کرد ؟! من گاهی باخودم میگم
منی که نمیتونم موقع کتاب خوندن ،ذهنم رو متمرکز کنم ، چطور میخوام جلوی ذهنم
رو در مسائل مهمی مثل شهوت ، شهرت ، غرور ، ثروت ، رابطه های عاشقانه ،
دوستی های محبت آمیز و....کنترل کنم!
مولوی یک داستان جالب داره که خلاصش اینه :
یک فردی دید پس کله ی یک آقایی خیلی صافه و محکم زد پس کله ی این آقاهه!
آقاهه شاکی شد برگشت یقیه این فرد رو گرفت گفت : واسه چی میزنی مرتیکه ؟
فرد با آرامش تمام سوال کرد :بگو ببینم ،صدایی که ازین اثابت به گوش رسید ،مال
دست من بود یا پس کله ی تو !؟ آقاهه یک پاسخ قشنگی داد ،گفت :ببین چون تو
پس گردنی نخوردی وسرت درد نگرفته،از سر بیکاری ذهنت رفته سمت این سوال !
چرا من وقتی این پس گردنی رو خوردم به این نکته واقف نشدم که این صدا از سر من بود یا از دست تو!
اگر دردی که من کشیدم رو میکشیدی و به دنبال درمانش بودی ذهن تو بیکار نمیشد
و این سوال مسخره رو مطرح نمیکرد.
یکی از مشکلات ما بی دردی ماست . چون خدا به ما درد نداده میریم دنبال چیزهایی که هیچ اهمیتی نداره !
میریم دنبال چیزهایی که ربطی به ما نداره!
دردمندان را نباشد فکر غیر .... خواه در مسجد برو خواهی به دیر
غفلت و بی دردی ات فکر آورد ..... در خیالت نکته ای بکر آورد (مولوی)
اگر یک دختری یا پسری فکر میکنه انسان های بی درد ،آدمای خوشبختی هستند ،معلومه خوب دنیا و
زندگی دنیا رو نشناخته....کمی به خلوت ها و ذهن های انسان های بی درد نگاه کن .این افراد همین
افکار بی دردشون براشون درد ایجاد میکنه اما این درد ذهنی یک تفاوت با درد واقعی داره .
مثلا دختری که در زندگیش طعم اعتیاد پدر رو چشیده و درک میکنه که اعتیاد چه
دردی داره ، هیچ وقت سمت مواد مخدر کشیده نمیشه !
اما دختر یک انسان با فرهنگ ،ثروتمند ، خانواده دار رو توی یک پارتی بادوست پسرش
میبینی که مشغول کشیدن سیگار یا هروئین اند.
فرق درد خیالی با درد واقعی اینکه ، در درد واقعی تو میدونی باید دنبال چه راه درمانی باشی ،اما در درد
ذهنی و خیالی دقیقا نمیدونی چه کمبودی داری تا درمانی براش پیدا کنی .
نمیدونی کمبودت و حس نیازت دقیقا چیه ! آیا نیاز مالی داری ! آیا نیاز به تفریح داری !
بی شوهری دردته ! نیاز به ماشین با سیستم چنجر داری !حسابت پول کم داره !کفشت پاره است ،
دوست دختر نداری !چته !
طرف میلیاردر ،آخرش دست به خود کشی میزنه ! آخه میون اینهمه فکر آخرش دیوونه میشه !
چون دردهاش در ذهنشه ،نمیتونه بهشون دست رسی پیدا کنه و از فشار روحی زیاد
و روان بیمارخودکشی میکنه.
خیلی ها که اعصابشون همیشه خورده وحتی سلام و احوال پرسیشون با حالت
طلبکارانه است دلیلش همین افکار پریشونه ، میشینه ساعت ها باخودش دنبال
دردهای علکی و خنثی میگرده .دردهایی که هیچ تاثیری نداره ، نه خوب نه بد ...
ما باید شکر گذار خداباشیم که خدا ما رو بی درد خلق نکرده !
توی این دنیای پر از افکار خوب و بد،به ما گفته شما مشغول این مشکل باش .این راه رو طی کن و حل کن .
برای همینه که مشکلات انسان بدو ورود به قبر پایان میپذیره .
وقتی بدنیا میاد دغدغه اش مسائل کودکانه است ، بزرگ که میشه نگران کمبودهاشه ،کمبودهاش که
رفع شد نگران نگهداری اون امکاناته ، وقتی به کهولت سن رسید نگران سلامتی و ضعف بدنشه و تا
وقتی نمیره و این مردن رو باور نکنه آروم نمیگیره !خدا راه رو بهمون نشون داده ؛
یکی دردش زندگیه شخصیشه ،میره درس میخونه ،سخت کار میکنه ،امکانات فراهم
میکنه ،نه به سیاست کارداره ،نه به رئیس جمهور ، نه به وحدت شیعه و سنی !
یکنفر هست دردش خانوادشه ، سالهای سال پدرش رو ،مادرش رو تر و خشکل میکنه ،ازشون مراقبت
میکنه ،میفرستشون مشهد ،سوریه ،کربلا ، مکه ،حتی قید ازدواج رو هم زده تا به مادرش ،پدرش
خدمت کنه . اینجور آدمی خیلی بخواد سیاسی حرف بزنه میگه مردشور احمدی نژاد رو ببرن با این
حمایتش از مشایی.همین.
یکمی که میای بالاتر ،میبینیم افرادی هستند که دغدغشون و دردشون مردم هستند
میرن نماینده ی مجلس میشن ،شهردار میشن ،به مردم شهرشون خدمت میکنن ،
(اصلا اختلاس نمیکنن ،رشوه نمیگیرن ، اصلا اینجوری نیستن....شما به مشایی رای بدین .خوبه)
بگذریم .....سیاسیت ممنوع برادر ...
نمیبینی اون بالای وبلاگ زدم سیاست ممنوع !!!!!
پس در زندگیت اگر دردی داری ،برنامه ریزی کن . خودت رو مشغول حل اون بحران کن !
تا افکار علکی و مضر ذهنت رو به جایی نکشونه واگر الحمدلله در زندگیت درد نداری ،بگرد و برای خودت
درد جور کن .به معنای ساده تر و درست تر ،بگرد و برای خودت مشغله ی کاری ایجاد
کن .کاری کن که اگر 24 ساعته شبانه روز شد 300 ساعت !
باز تو سرت شلوغ باشه و کار برای انجام داشته باشی.
مثلا اگر بدونی فلان روز کلاس داری ،و یا باید در فلان تاریخ کنفرانس بدی ،ویا در فلان تاریخ کنکور داری ..
دیگه نمیری دنبال رویا پردازی های دخترونه .
نتیجه اینکه اگر انسان برای خودش کار ایجاد کنه و درد ایجاد کنه جز سود
هیچ چیزه دیگه ای براش نداره.
(فوائدش رو بخوام بگم خودش میشه شیش تا مطلب عین این مطلب . پس بیخیال.)
دخترها و پسرهایی که مشکل عشقی دارن ،درد فراق دارن ،بایدخودشون رو سرگرم یک کاری کنند
تا این اتفاق فراموششون بشه ! میدونم عمل نمیکنید اما ،
درد ذهنی رو نمیشه حل کرد از ما گفتن بود .
یاعلی.![]()