شک ؛ دلیل شک ؛ راه حل شک
تازه به دوران رسیده ایم ، هنوز تجربه ای نداریم ، همه چیز رو جدید فرض میکنیم .
خلاصه اینکه شک کردن اقتضای سن ما جوان و نو جوان هاست.
شک کردن به خوب و بد بودن آدم ها هم کاری
نداره،گاهی اون ها که از نظر ما خوب هستند و عمری
و صرف دین و خدا و قرآن کردن به یک لحظه غفلت ، شک تمام وجودشون رو فرا
میگیره .
و از همه چیز برمیگردن !
شک کردن بد نیست ،اگر فردی که شک میکنه آدم منطقی باشه !
انسان مغرضی نباشه! و منکر شدنش از روی عناد و لجبازی نباشه !
توی دنیای ما جون ها به خاطر اون کم صبری
و بی حوصلگی و عجله ای که داریم و به قول عده ای
بدلیل آبدیده نشدنمون،شک همراه با بی منطقی زیاد اتفاق می افته
!
جوان به خاطر هیچ و پوچ ،به دین و خدا و قیامت شک میکنه !
اگر این فرد آدم منطقی باشه ، خوب این حرف های من بدردش میخوره !
اما اگر منطقی نباشه ،حرفهای منکه هیچ ، اگر خود امام زمان (عج) هم بیاد براش حرف بزنه او قانع نمیشه !
دیدی وقتی مشکلی برات پیش میاد که قابل حل نیست ،سریع دست به دامن خدا میشی!
مثلا یک اشتباهی رو مرتکب میشی ،بعد که عواقبش رو میبینی ،سریع رو میکنی به خدا میگی :
خدایا رسما غلط کردم !شکر خوردم !خودت درستش کن !
شاید برای بار اول ،دوم و
یا سوم خدا ستاریت بخرج بده و غلطی رو که مرتکب شدی در چشم مردم
نمایان و افشا نکنه ، اما وقتی میبینه تو گستاخ شدی و دائم
داری مرتکب گناه میشی دیگه ستاریت
به خرج نمیده و آبروتو میبره !
(البته به عقیده ی من همین مجازات تو هم برای علاقه ایه که خدا به تو داره)
خوب وقتی آبروی تو میره ،روی دیدن مردم رو نداری !فشار سختی رو باید تحمل کنی !
نیش و کنایه های مردم !گوشه نشینی ،تنهایی ،عذاب وجدان !
ما جوونها چون تازه داریم درد رو تجربه میکنیم برای همین تحملش برامون سخته!
مثلا نو جوونی دزدی میکنه ،وقتی میبرنش زندان ،خودکشی میکنه !
ازش میپرسن دیوانه واسه چی خودکشی کردی ؟جواب میده تحمل زندان رو ندارم !
در صورتی که توی همون زندان آدم هایی هستند که صد بار اومدن زندان ،حالا هم منتظر حکم اعدام هستند.
جوان روحیاتش اینجوریه ،تحمل درد رو نداره .
کلی برای آیندش برنامه داشت ،حالا افتاده زندان ،خوب خیلی براش سخته !
وقتی روش فشار روحی میاد ، دست بدامن خدا
میشه ،وقتی از سمت خدا جوابی نمیشنوه سریع
منکر خدا میشه !
با خودش نمیگه که بابا من دزدی کردم ،حالا هم دارم تاوانش رو پس میدم .
شش ماه مدت حبسمه ،بعدش آزاد میشم ،روز از نو روزی از نو ! چرا منکر خدا بشم ؟
هر چه کنی به خود کنی ....گر همه نیک و بد کنی ! چرا به خدا بد و بیراه میگی ؟
عده ای این رو نمیفهمن ، و شک میاد سراغشون ، که اگر خدایی هست !چرا جواب منو نمیده ؟!
منکر خدا میشه ، منکر دین میشه ، منکر قرآن و روایات و ائمه میشه !!!!و غیره !!!!
به محض اینکه شک در دلت ایجاد شد باید رفعش کنی ! به سرعت.
مثلا داری درمورد فلان مشکل عشقیت فکر میکنی ، و دنبال راه حل میگردی !
یا اصلا داری با خدا راز و نیاز میکنی ! که مشکل عشقی تو رو حل کنه . اگر تو این فکر کردنا و راز و نیاز
کردنا،یکدفعه این جمله به ذهنت خطور کرد که ؛
اصلا معلوم نیست خدایی هست ،صدا مون رو میشنوه ؟ نکنه این آخوندا دروغ گفتن!
سریع فکر کردن راجب مشکل عشقیت رو فراموش کن و دنبال بر طرف کردن شک ت باش.
با خودت نگو حالا بزار برای این مشکل عشقیم راه حلی پیدا کنم ، بعد میرم سراغ اثبات وجود خدا و
پیغمبر !به محض اینکه شک برات اتفاق افتاد باید اونو برطرفش کنی .
زخم چرکی دیدی ؟! دیدی اگر زخم چرکی مداوا نشه ،بعد از مدتی اون چرک وارد جریان خون میشه
و به قلب میرسه و بعد منجر به مرگ میشه ! شاید جراحت اون زخم برطرف بشه و اثری هم ازش
نمونه ،اما چرکی که داشت هنوز وجود داره و وارد خون میشه ،ما چون نمی بینیمش ،و دردی رو
احساس نمیکنیم فکر میکنیم خودش خوب شده .
شک در انسان و مخصوصا جوان به همین صورت عمل میکنه !
همون اول که در زندگی فرد مشکلی به وجود میاد و به توجه خدا نسبت به خودش شک میکنه،
باید سریع اقدام کنیم و این شک رو جدی بگیریم !
اگر بگیم بیخیال ما که خدا رو قبول داریم ،حالا ولش کن ،شاید شک رو فراموش کنیم !
اما ازبین نبردیمش .
به محض بروز یک مشکل بزرگتر و دشوارتر ، انسان یاد اون شک اول و شبه ی ابتدایی
می افته و اینبار با یقیین بیشتری وجود خدا رو انکار میکنه .
خوب حق هم داره ،فردی که بر اساس تفکرات دیگران دین خودش رو انتخاب کرده و هیچ تفکری ،
تحقیقی و منطقی راجب مسلمان بودن خودش و شیعه بودن خودش نداره و مثل عرب جاهلیت دین
پدرانش رو قبول میکنه ،و آدمی که خدای دیگران رو ژرستش کنه، به همین سادگی و به همین راحتی
منکر همه چیز میشه .
تا به حال به این فکر نکردیم که:
اگر در یک خانواده ی مسیحی به دنیا می اومدم ، باز هم به اسلام رو می آوردم ؟
اصلا چرا مسلمان شدم ؟ دین مسیح راحت تره ،چرا اون رو انتخاب نمیکنم ؟
دین مسیحیت که تحریف شده ی دست خود بشره ، یقینا راحت طلبی هم درش بیشتره .
هر یکشنبه میرم کلیسا لیست گناهانم رو میدم به کشیک ، اون حساب میکنه که گناهانم چقدرجریمه
داره ،بعد جریمه رو پرداخت میکنم و پاک میشم ! به همین سادگی !
باز میرم هر غلطی که خواستم میکنم .
پس چرا مسلمان شدیم ؟دلیلمون چیه ؟ اصلا با چه استدلالی میگی خدا وجود داره ؟
اگر ازت بپرسن میتونی 10 تا دلیل برای اثبات وجود خدا بیاری ؟
وقتی خودت رفتی دنبال این چرا ها ، دیگه منکر خدا نمیشی ..... فدای چشات !!!
شاید سر خدا غرغر هم بکنی ،اما دست از پرستش خدا برنمیداری .
کاری هم نداره ، توی کتاب خونتون ، کنار اونهمه کتاب فروغ فرخزاد و سهراب سپهری و مریم حیدرزاده ،
کتاب اصول عقاید هم بزار . وقتی در مورد دینت شک کردی برو کتاب اصول عقاید تو باز کن دوصفحه از
قسمت توحیدش رو بخون ، خودت لذت میبری از مایوس شدن شیطان .
میدونی چرا میگم شیطان ؟!چون وقتی شیطان انسان رو ترغیب میکنه به عمل خطایی ، ابزار اون رو
هم سر راه آدم قرار میده . مثلا میخواد تو رو بی نماز کنه !
میاد یک ادم شیطان صفت رو تحریک میکنه ، که تو رو آزار بده ،وقتی تو خدا رو نشناسی
همه ی این اذیت ها رو از جانب خدا میبینی و منکر خدا میشی و دیگه نماز هم نمیخونی .
حالا اگر یک ابزار خداشناسی مثل کتاب اصول عقاید ،کنار دستت باشه اون کمکت میکنه ،
کمک میکنه تا خدای خودت رو بشناسی و بفهمی که این اذیت شدن ها ربطی به ذات خدا نداره !
خدا کل قدرت و عظمتش رو صرف نمیکنه تا من و تو ،که چهل کیلو بشتر وزن نداریم رو آزار بده .
خدا به همراتون یا علی ![]()